لطفا وارد شوید یا ثبت‌نام کنید تا به انجمن‌ها دسترسی کامل داشته باشید.



 
امتياز موضوع :
  • 0 رأي - معدل امتيازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
!Wikipedia needs help
2008-12-11, 06:41 PM,
ارسال : #1
!Wikipedia needs help
نمیدونم شما چقدر از این منبع عالی تاحالا استفاده کردید و چطور استفاده میکنید، اما میتونم بگم شخصا خیلی زیاد!
حتی وقتی بیکارم بجای اتلاف وقتم میشینم و مقالات ویکی پدیا رو در زمینه های مختلف (نه لزوما رایانه) میخونم.
بنظرم تابحال حداقل صدها مقاله و اندازء هزاران صفحه کتاب از این منبع مطالعه کرده ام؛ در زمینه های کاملا متفاوت.
و بخشی بر اثر این مطالعه هاست که امروز کسی هستم با دانش و توانایی و شعور فعلی ام.
فکر میکنم اگر این منبع و نظیر چنین منابع آزاد قوی و کاملی نبود آیا امروز چنین بودم؛ و آیا از چیزی که هستم و چیزهایی که جذب کردم امروز راضی نیستم؟

ویکیپیدا واقعا تبدیل به یکی از منابع عالی و کم نظیر یا بی نظیر در زمینه های مختلف علمی، بخصوص در فیلدهایی مثل فیلد رایانه و فناوری اطلاعات و ارتباطات، شده.
در عین حال ویکیپدیا همچون نرم افزار آزاد یک جنبش و طلوع هیجان انگیز یک فرهنگ عمومی بوده که همچون نرم افزار آزاد به سرعت شگرفی رشد کرده و به مقبولیت عام دست یافته.
جنبش و فرهنگ و دستاوردی که البته توسط این رسانه/محیط مدرن با ویژگیهای بی نظیر و انقلابی در تاریخ بشریت، یعنی اینترنت، عملی شد.
مردم خواست و آرزوهای خودشون و نگرش و راههای جدیدی برای زیستن و تعامل و تبادل و پیشرفت را، در این رسانه پیدا کردند.
و این دلیلی هست که ما باید از تغییر این رسانه به چیز غیراستثنایی تری، مطابق خواست تجارت و تنگ نظران و مفسدان دیگر، جلوگیری کنیم؛ گرچه بخشی از زندگی خود ما جزیی از تجارت باشد.
حداقل کاری که ما میتوانیم بکنیم حمایت زبانی و تلاش اجتماعی و جمعی است.

مسلما جنبش نرم افزار آزاد و جنبش بنیانگذاران ویکی پدیا با هم محدودهء مشترک وسیع و رابطهء تعامل و مکمل بودن دارن، گرچه اختلافات جزیی بینشون باشه.
ویکی پدیا در قیاس مثل یکی از محصولات مهم نرم افزار آزاد بنظر میرسه.
مثلا مای اس کیو ال، آپاچی، کامپایلرهای مهم، محیطهای دسکتاپ، یا یک توزیع بسیار خوب گنو/لینوکس و غیره.
ویکی پدیا هم یک محصول هست از یک فرهنگ و جنبش انسانی، علمی، و اجتماعی و اخلاقی.
و این محصولات مهم و مفید هستن برای بقا و اثبات این جنبشها.
و این محصولات گاه نیاز به حمایت هم دارن.
بخصوص محصولاتی که ما ازشون بواقع استفاده های فراوان میبریم.
درواقع ما چیزی اهدا نمیکنیم جز بخش کوچکی از منفعتی که بردیم. هرچند این منفعت مادی نبوده باشه. مگر شما پول رو همیشه فقط برای پیشرفت مادیات میپردازید؟ اونهم پولهایی خیلی ناچیز و بحدی که هرفرد براحتی از پسش بربیاد.

امروز یک متنی رو در بالای صفحهء ویکی پدیا خوندم که خیلی جالب بود:
۲۵۰ میلیون بازدیدکننده، ۱۱ میلیون مقاله، ...
چون دقیق یادم نیست ننوشتم، ولی در بقیهء مطلب بنوعی نیاز خودش رو به کمک مالی بیان کرده بود.
و اگر الان نگاه کنید مبلغ مورد نیاز ۶ میلیون (دلار) بیان شده، و درحال حاضر کمک ها حدود ۳٫۵ میلیون شده.
فکر کردم واقعا با این تعداد عظیم استفاده کننده از ویکی پدیا، جمع کردن این مبالغ نباید کار سختی باشه. کافیه عده ای که میتونن و دسترسی دارن هرکدام مبلغی رو که میتونن کمک کنن. آیا ارزش اینهمه امکانات و مقاله و کاربرد خیلی بیش از اینها نیست؟
تازه این فقط بحث فنی قضیه هست و کاربرد عملی و یک بدهی معنوی. وگرنه بحث حمایت از این فرهنگ و جنبشها که جای خودش.

شاید باید گفت اصولا حکومتهای دموکراتیک وظیفه دارن تاحدی که توانش رو دارن از اینطور منابع بسیار مفید مورد توجه عموم و نیز بسیاری از دانشمندان، حمایت کنن.
همین تعداد مقالات و بازدیدکننده و کاربر و کاربرهای وسیعی که اینطور منابع دارن برای توجیه تامین چنین بودجه هایی آیا کافی نیست؟ آیا برای قایل شدن ارزش و اولویت بالاتر اجتماعی کافی نیست؟ چرا ویکیپدیا باید برای ۶ میلیون دلار در معرض خطر قرار بگیره وقتی مبالغ بسیار بیش از این خرج چیزهای کم ارزشتر و چیزهایی که مردم هم باهاش موافق نیستن میشه.
اما خب امروز دنیا هنوز به اون آزادی و شعور لازم دست پیدا نکرده ظاهرا و بیشتر در دست تجارت پیشگان و سیاستمداران بی صلاحیت هست. البته جهل عمومی هم یک عامل اصلی هست.

ولی ما بعنوان کاربران میتونیم کارهایی بکنیم تا تلاش خودمون رو کرده باشیم و حرف خودمون رو زده باشیم. مثلا این تاپیک با عنوانی که مخصوصا و به زبان انگلیسی انتخاب شده و با محتوایی که داره هدفی رو دو سویه در دو مکان دنبال میکنه.
اغلب ما شاید نتونیم پولی بپردازیم، میدونید که امکاناتش رو نداریم، ولی همین حرکت لازم و برای ما فعلا کافی هست.
گرچه شخصا اگر لازم بشه حتی یک کارت اعتباری تهیه میکنم و ولو شده چند هزار تومان به ویکیپدیا کمک میکنم.

ما باید حرکت داشته باشیم، چون بدنبال حق و عدالت و انسانیت واقعی هستیم و آینده بشریت، یا حداقل آیندهء خودمون رو باید کنترل کنیم؛ و امکان فرصت و شدنی بودن هست، پس ما نباید غفلت کنیم.

نمونهء دیگر حرکات اینه که اگر خواستید سخت افزاری بخرید، سعی کنید حتی المقدور سخت افزاری بخرید که با نرم افزار آزاد سازگاری داشته باشه.
بنده شاید گاه در محیط کارم مجبور شدم سخت افزار و محیط کار و برنامه نویسی دیگری رو انتخاب کنم، اما حداقل برای خودم و در محیط شخصی میتونم آزادتر باشم.
این قدرت ماست و فرصت ما، این بازپس گیری کنترل ما بر روش زندگی و ساختار اجتماعیست که ما آنرا تشکیل میدهیم.
بخش مهمی از این کنترل بطور نامشروع از ما گرفته شده است.

یک تاپیک مگر چیست؟ یک اعلام. یک جسارت. یک دفاع. یک اعتراض.
چند مقاله.
چند پست.
درمقابل اینهمه استفاده و ارزش و اهمیت.
ما زنده هستیم!
بی گمان انسانهایی زنده!
و نمی دانم آیا به آنان که در برابر این زندگی هستند، میتوان گفت «انسان» زنده؟
بگذار تا بخندند نادان ها...


Only God

I Wish I Was Buddha
کاش بودا بودم

Live And Let Live
زندگی کن و بگذار زندگی کنند

Forgive And Be Forgiven
ببخش و بخشیده شو

مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-11, 06:44 PM,
ارسال : #2
پاسخ: !Wikipedia needs help
اینهم یک شعار جالب دیگه که تیتر ویکیپدیا شده:
[ltr]
Wikipedia has helped you -- now you can help Wikipedia.
[/ltr]
ویکیپدیا به شما کمک کرده است -- اکنون شما میتوانید به ویکیپدیا کمک کنید.


Only God

I Wish I Was Buddha
کاش بودا بودم

Live And Let Live
زندگی کن و بگذار زندگی کنند

Forgive And Be Forgiven
ببخش و بخشیده شو

مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-11, 11:47 PM,
ارسال : #3
پاسخ: !Wikipedia needs help
البته به این فکر افتادم که شاید ایدهء کمک دولتی، حداقل درمورد بعضی ماهیت ها، چندان خوب نباشه.
چون میشه گفت بخشی از زایندگی و آزادی عمل و استثنایی بودن بسیاری از منابع عمومی و تخصصی یا خصوصی به خاطر جدایی و استقلال اونها از بودجه ها و حمایت مستقیم دولتی هست؛ و این کمک و وابستگی که احتمالا حیاتی نیست میتونه ماهیت و مسیر این نهادهای آزاد فعلی رو تغییر بده و قابلیت مفید استقلال و مردمی بودن و انعطاف فعلی رو از اونها بگیره.
البته این ایده از خودم نیست و در یکی از مقالات تحلیلی در زمینهء کپی رایت بهش برخورد کردم، ولی خب دیدگاه باریک بینانه ای بود و بنظر درست میاد!
در اینصورت کمک های مردمی و داوطلبانه، چه توسط افراد منفرد عادی و چه توسط شرکتهای خصوصی تجاری بزرگ و افراد سرمایه دار (میدونیم که سهم قابل توجهی در این زمینه دارن)، چه مالی و چه معنوی و علمی، کاملا مهم و ضروری هست.
اما بهرحال بنظرم کمک دولتی مادی به پروژه های علمی عام المنفعه مشکل بزرگی نداشته باشه.
در هر کشور دموکراتیکی یکسری بنیادها هم وجود دارن که از حرکتهای مفید و افراد خلاقی که کارهای عام المنفعه میکنن حمایت میکنن. مثل همون جایزه و مستمری مادام العمری که آقای ریچارد استالمن دریافت کرده و به همین خاطر میتونه فارغ از دغدغهء معاش، از استعداد و بینش والای خودش بطور کامل و مستقیم برای کمک به جامعه و پیشبرد و توسعهء هرچه سریعتر حرکتی که شروع کرد استفاده بکنه.
جایزهء نوبل و خیلی امکانات تشویقی دیگر که در زمینه های مختلف علم و هنر و غیره وجود دارن.
اما متاسفانه امروز سیاست در زمینهء قوانین مالکیت فکری بیشتر طرف تجارت رو میگیره (چون جهان تحت نفوذ اونها و متاثر از جهل نسبی در این زمینه قرار داره) و نه تنها کمک و حمایت کافی از حرکتهای آزاد و مردمی نمیکنه، بلکه با افزایش قدرت و انحصار و کنترل موجود در دست تجارت پیشگان عرصه را بر حرکتهایی که تجارت آنها را برای خود سودمند و بی خطر نمی یابد تنگ کرده است.

بقول دوستان نوعدوست دانشمند و روشن ما، انسان موجودی هست که می آموزه و تقلید میکنه و از تغییر و ترکیب و احیانا اضافه کردن چیزی از ایدهء خودش چیز جدیدی رو ایجاد میکنه و دانش و فرهنگ اینطوری پیشرفت میکنه و غنی میشه.
هرکدام از ما اگر دقت کنیم میبینیم که ۹۹٪ همواره خوندیم و یاد گرفتیم و کمک دریافت کردیم و از نتایج تحقیق و کار و زحمت دیگران استفاده میکنیم تا شاید بتونیم خودمون ۱٪ زاینده و اضافه کننده به همین منابع باشیم (که خیلی ها هیچوقت واقعا نیستن). غیر از اینه؟ تازه بنظرم درواقع این نسبت خیلی کمتر از این حرفها هم هست و فقط برای راحتی گفتار و نوشتن و خواندن این اعداد رو مثال زدم.

حال این انسان که اینقدر خودش حاصل و مدیون آزادی و قلمرو عمومی و جامعهء خودش هست چطور میتونه بگه همه چیز مال منه و هر فکر و زایشی از من فقط باید در انحصار کامل خودم باشه و دیگران در خدمت رسیدن منافع مادی به من باشن و احیانا کسی بطور ناخواسته و اجتناب ناپذیر هم نتونه باعث از بین رفتن منافع و آرزوهای من بشه؟

چطور آدمی میتونه بگه که من به صرف قدرت تفکر و خلق چیزی، و کمی هوشمند و با استعداد بودن، بر بقیهء جامعه برتری دارم و دیگران باید بدون دلیل به من احترام بذارن و بهم چیزی بپردازن؟
خیر واقعیت آنست که این ارزش و احترام و درآمد از همین جامعه و منافع عمومی زاده شده است و بدون این جامعه حتی بزرگترین نوابغ علمی هم بی ارزش و بی تفاوت برای بشریت میبودند. حتی میتوان گفت بسیاری از آنها هرگز به اختراعات و کشفیات و منافع دست یافتهء خود دست نمی یافتند!
شاید باید گفت هر نابغه ای بیشتر از آنچه برای بشریت کرده است مدیون و مسئول نسبت به آن است.
اما از سویی احتمالا باید گفت، بهرحال آنان که برای جامعه بیشتر مفید هستند و نقش سازنده تری را ایفا میکنند شایستهء پرورش و تشویق هستند.
قوانین انحصار فکری نیز چیزی جز این نیستند! منشاء حقیقی و مشروع آنها دقیقا همین اصل است؛ نه یک برتری و حق ذاتی به نفع افراد بخاطر استعداد و دستاوردهای خاص آنها.
چون ما با این قوانین انحصار، اختیارات طبیعی و آزادی دیگران/بقیهء جامعه را محدود میکنیم، و این جز با منافع بیشتری که از این راه بطور غیرمستقیم به جامعه میرسد، قابل توجیه نخواهد بود.

هر انسانی که در جامعه از نعمت و فرصت و استعدادی برخوردار است در قبال این جامعه مدیون و مسئول نیز هست، و اگر میتواند فراتر از معاش و خواسته های خودش کاری هم برای جامعه اش بکند، و نکند، خیانت و/یا حماقت درحق بشریت و آن استعداد و فرصت خواهد بود.
حال چه رسد به کسانی که آگاهانه و ناآگاهانه در امکان این بازپرداخت اختلال ایجاد میکنند.

اگر از دیدگاه دینی و معنوی نیز بخواهیم بنگریم، گفته شده است که زکات دانش آموختن آن به دیگران است.
علمی که حد و مرز نمی شناسد و محدود نیست و هزینه ای برای تکثیر و انتقال نمی طلبد، نباید بخاطر زیاده خواهی عده ای محدود شود. باید همهء انسانها از آن بهره مند شوند.
بقول آقای استالمن، اگر ما ساندویچی تمام نشدنی داشته باشیم و بتوانیم آنرا بدون محدودیت زمان و تعداد به تمام نقاط جهان نیز ببریم، باید با آن تمامی گرسنگان را سیر کنیم، نه آنکه سعی در محدود و انحصاری کردن آن داشته باشیم.

اگر ما بخوایم منصف باشیم، باید برای این حیطهء عمومی و آزادی و سخاوتمندی طبیعت، بشریت و جامعه، ارزش قایل شویم و اگر ۹۹٪ از چیزهایی را که تحت اختیار داریم آزادانه در اختیار دیگران قرار نمیدهیم، حداقل بدانیم که ما مالک و سرور جامعه و اختیارات دیگران نیستیم.

باید بازهم تاکید کرد که این یکی از نتایج عصر تکثیر و توزیع دیجیتال اطلاعات (با مشخصه های انقلابی هزینهء ناچیز، بدون محدودیت در سرعت و تعداد، و قابل انجام توسط افراد عادی) و شبکه، عمدتا شبکهء جهانی اینترنت، بوده است که با خواص استثنایی و فرصتهایی که بسادگی پیش از آن وجود نداشتند این موجودیت ها را که تجلی نسبتا خالص و کامل عملی و بی سابقهء این قوانین بنیادین اخلاقی هستند، ممکن و قابل بقا و گسترش و تکثیر بی سابقه ای کرده است.
و باید دانست که این دستاوردی بسیار ارزشمند و استثنایی در تاریخ بشریت است. زمانی که علم باید براستی به اهداف انسانی خود برسد و بشریت را به تعالی و رفاه برساند، نه اینکه با جهل و حماقت و خودخواهی، از این راه بدون تجربه کردنش باز گردد.
بازگشت و پشت پا زدن به یک فرصت بی سابقهء شگرف؛ این کاریست که جهل عمومی و خودخواهی عده ای منفعت اندیش با انسان میکند. براستی این بزرگترین خیانت به آرمانهای بشریت است. زمانی همین تبلیغاتچی ها وعدهء بهشت شدن زمین را توسط علم و قدرت انسان میدادند، و حال که میخواهند خود بهشتی کامل را زودتر داشته باشند بشریت را قربانی امیال خویش میکنند.

این کوری و جهلیست که بشر گرفتار آنست.
و بقول خبرگان امر، تناقضی که ما باید رد کنیم!

ما، باید به خود افتخار کنیم که میدانیم این مفاهیم چیستند و در جهان دیگری غیر از تنگ نظری و منفعت اندیشی شخصی صرف تنفس میکنیم.
ما جزیی از کوشش و فرصت تاریخی برای تحقق یک آرمان بلند و اصیل انسانی هستیم.
تنها جزء آن بودن برای افتخار کافیست؛ تنها حرمتش برای حرکت و دفاع کافیست؛ گرچه آینده چیز دیگری باشد و این آرمان، به هر علتی، محقق نگردد.


Only God

I Wish I Was Buddha
کاش بودا بودم

Live And Let Live
زندگی کن و بگذار زندگی کنند

Forgive And Be Forgiven
ببخش و بخشیده شو

مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-12, 09:20 AM,
ارسال : #4
پاسخ: !Wikipedia needs help
اینها ترجمه اند یا دست نوشته خودت؟!
فکر می‌کنی چند نفر این مطلب رو کامل می‌خونن؟ بالاخره هدف آگاهی دادن و جلب توجه کسی که می‌بینه به یه مطلبی ایه دیگه... راستش و بگو فکر می‌کنی چند نفر؟ هدف مشخصه؟
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-12, 03:06 PM,
ارسال : #5
پاسخ: !Wikipedia needs help
اونهایی که میخوان و میتونن میخونن.
البته من نمیگم پست های من رو بخونید، ولی حداقل مقالات درجه یک و بی نظیر در این زمینه رو که تابحال حتی از وجود خیلی از مباحث اونها هم در این مملکت اطلاعی وجود نداشته بخونید که چنین چیزهایی هیچ جای دیگری گیر نمیاد.

اگر میخواهید جامعه را آگاه کنید تا تغییر و پیشرفت ممکن باشد، باید منابع کافی دراختیارش قرار دهید تا مبنایی برای تغییر داشته باشد.
حال اینکه براستی تعداد و برآیند کافی از افراد جامعه نباشند که براستی توجه کنند یا بتوانند بدانها بپردازند و غیره، دیگر از محدودهء عمل شما خارج است، اما چون واقعا بدیهی نیست شما باید تلاش خویش را بکنید.

میشه گفت این وظیفه و نقش خاص هر فرد خبره و آگاهی در هر زمینه ای هم هست.
جامعهء بشری اینطور ساخته میشه و پیشرفت میکنه و سلامتش حفظ میشه.

بعضی ها اعتقاد دارن که فلسفه چرنده و ارزش پرداختن نداره. شاید شما هم یکی از اونها.
فلسفه حجیم و خشک و مجرد بنظر میرسه که بیشتر از کاربرد عملی یک مشغولیت فکری هست یا کاربرد ذهنی صرف داره.
منهم به هیچ وجه اهل فلسفه نبودم و نیستم و تخصصی درش ندارم.
اما وقتی میبینم فلسفه ای از نیازهای کاملا جدی عملی برمیخیزد و نتایج کاملا عملی و بزرگ و سرنوشت ساز خواهد داشت، بهش علاقمند میشم. چون این فلسفه یک «باید» است برای رسیدن به چیزهایی واقعی و ملموس که میخواهیم، نه یک انتخاب و ترجیح و سلیقه. فلسفه ای بسیار کاربردی برای حل مسایل واقعی بسیار طبیعی.
این فلسفه کوتاهترین راه است. حداقل آنچه ما فعلا میشناسیم و میتوانیم. راه دیگری نیست و کسانی که ادعایی جز این دارند خود هرگز هیچ سندی بر ادعایشان ارایه نکرده اند.

وقتی ما چیزی میگوییم که مورد شناخت و پذیرش بسیاری از افراد نیست، و میگوییم طرفدار آن هستیم، دراینصورت تعریف رسمی و دقیق و کامل و همچنین ارایهء اسناد و استدلال های ما در دفاع از آن آیا ضرورت نخواهد داشت؟

چه کسی بدرستی میدانست نرم افزار آزاد چیست، اپن سورس چیست، بحث ها و دعواها بر سر چیست، پشت پرده چه خبر است، تعاریف و منشاء ها و معیارها چیست، ...؟
پس ما چه میدانستیم؟!

همین الان هم خیلی ها بازهم آنقدر که باید نمیدانند. شاید بعضی از آنها همانهایی باشند که بخود زحمت مطالعه و تعمق و دقت در مقالات ارایه و ترجمه شده در این زمینه را نداده اند؛ و عده ای هم صرفا برخورد نکرده و فرصت نیافته اند. اما میان توانستن و نتوانستن تفاوت زیادی هست.
این تفاوت بخصوص در آنجا خودنمایی میکند و شخصیت آدمی را بی اعتبار میکند که ما بخود اجازه میدهیم چیزی را محکوم و رد کنیم و از چیزی دفاع و پشتیبانی قاطع، بدون آنکه براستی صلاحیت اینکار را داشته باشیم.
حتی آنان که نمیدانند و علت این ندانستن نتوانستن بوده است نیز اغلب درمیابند که نیازی برای دانستن هست، پس نباید اینچنین رفتار کنند.

امروز شواهد متعدد وجود دارد که این وضعیت مقداری تغییر کرده است.
و تصادفی پنداشتن این تغییر معقول بنظر نمیرسد.
باید گفت کسانی مطالب ارایه شده را میخوانند و میپذیرند و مهم می انگارند و طبق آن فکر و عمل میکنند.
حتی چند وقت پیش در رسانهء عمومی کشور شنیدم که بجای استفاده از اصطلاح قدیمی رایج «مالکیت معنوی»، از «مالکیت فکری» استفاده شد! هرچند خود این اصطلاح (مالکیت فکری) هم محل بحث و ابهام و ایراد است، اما حداقل از اصطلاح قبلی دست نخورده تر و کم انحراف تر و دقیقتر است و ما که چیزی در این زمینه نمیدانستیم حداقل چیزی کورکورانه از خود نیز به این مجموعهء بحث انگیز اضافه نکرده ایم.
یادم هست بنده در بحث ها چند بار به آن اصطلاح قدیمی تاخته بودم.
پیش از این هرگز بیاد ندارم کسی اسمی از «مالکیت فکری» آورده بوده باشد.
مثلا میگفتند «سازمان جهانی مالکیت معنوی»، و نه هیچ چیز دیگری.
از این تک مورد هم که بگذریم، بازهم حداقل در همین بحث ها و گفتگوهای اینترنتی میبینیم که نشانه های گفتمان و تفکر جدیدی دیده میشود.
پس عده ای بوده اند که خوانده اند و قانع شده اند و آنقدر تاثیر عملی در آن دیده اند که بدان عمل کنند.
امروز دیگر عده ای تنها به بحث فنی و جنگ افراطی برتری نرم افزارها نمی پردازند و دیگران را به فلسفه و اهداف جنبشهایی نیز که بخش عمده ای از این نرم افزارهای آزاد و دانش عمومی محصول آنها بوده است ارجاع میدهند.
و این یک پیروزی قابل توجه، گریختن از یک فریب و نابینایی و ناکافی یافتن یک مجموعه معیار ناقص و ناکارا برای جامعه است.

کسی مثل استالمن چرا استالمن میشود و اینقدر موفق و تاثیر گذار و تاریخ و مسیر جهان را تغییر میدهد، درحدی که برای یک فرد بدون قدرت سیاسی و مالی خاص، کاملا ستودنی هست.
به حجم بالای مقالات و سخنرانی ها و منابع فلسفی موجود در نرم افزار آزاد نگاه کنید. آیا اینها غیرضروری و بدون اثرات جدی بودن؟
استالمن قبل از اینها آنقدرها هم فرد غیرعادی ای نبود.
و بهترین برنامه نویس با بیشترین شاهکارهای نبوغ در این زمینه هم شناخته نمیشد و نمیشه.
و هیچکدام از اینها درصورت وجود هم نمیتوانست بدون پشتوانهء فلسفی لازم، دنیا رو تا این حد متاثر کنه و حرکتهای متعاقب مستقل و وابستهء متعددی رو بوجود بیاره، و با مرگ این فرد به مرور تمام این تاثیرات در معرض نابودی کامل میبود.
هرچند با مرگ او نرم افزار آزاد در معرض ضعف احتمالی خواهد بود، اما آنقدر پایهء مستقل از او بجا مانده است که هرگز این فلسفه و بینش عمیق فراموش نشود و آنان که میخواهند بتوانند این راه را ادامه دهند.
بخش بزرگی از زندگی این مرد صرف شرح فلسفه و وضع تعاریف و راهکارهای قانونی و اخلاقی شده، بخش بزرگی از وقتش را صرف حرکتهای سیاسی و آگاه سازی و دعوت عمومی و خصوصی کرده و پاسخ دادن به پرسشها و ابهامات؛ نه فقط برنامه نویسی و ایجاد غولی از کد مثل سیستم عاملهای گنو/لینوکس امروزی.
محصولات گذرا و بدون تضمین هستند، درحالیکه فلسفه های بنیادین میتوانند تا ابد باقی بمانند.

این تفاوت در افراد و تاثیر آنها از کجاست؟ تصادفی هست؟
بنظر بنده از دقت و توجه و جدی گرفتن و پشتکار و تلاش و احتمالا مقداری استعداد و ضمنا قدرت بالاتر فکری و استقامات ذهنی (برای مطالعه و غیره) بوجود میاد.

و ما با چند مقاله و مقداری تفکر و تحقیق فردی آیا نتونستیم کارهایی بزرگ در جهت آگاهی که منجر به قدمهای عملی و تغییر و اصلاح حال و بخصوص آیندهء نزدیک و دورتر جامعهء ما میشه بکنیم؟
بنظر بنده من بحد خودم تاکنون کاری کرده ام که از مفید بودن خودم امیدوار و راضی باشم. کاری که کس دیگر نکرده بود و احتمالا نمیکرد.
و کسی نمیتونه ادعا کنه این حرکتها بی نتیجه و بدون پذیرش بوده. باید ثابت کنه!

در هرچیزی اگر دقت کنید این واقعیت وجود داره.
در علم. در دین. در معنویت. در اخلاق.
کسانی هستن که اهمیت بیشتری به بعضی مسایل میدن و اونها به اون مسایل بیشتر هم میپردازن و دید و قدرت بیشتر و برتری بدست میارن.
اما این ادعا که همه چیز باید و میتونه به یک حدی مختصر و قابل استفاده و پذیرش و خوشایند همه باشه هیچوقت ثابت نشده و عکسش هم ثابت شده. چون با سند و شواهد و استدلال کافی مشخص شده که اصولا چنین راه کوتاه و منابع معجزه واری در خیلی زمینه ها وجود نداشتن و افراد بسادگی از مطالبی که نیاز به صرف منابع بیشتری برای درک و جذب داشتن درک و آگاهی صحیحی ندارن و ادعا و فرض باطل در این زمینه هم جز به گمراهی و حرکت کور منجر نشده.
بطور مثال درمورد همین نرم افزار آزاد، اپن سورس، کپی رایت، قوانین انحصاری (ادعا شده تحت نام مالکیت فکری) و خیلی موارد مربوط دیگه در بحثها دیدم که جهل و ادعای بی پایه فراوان هست و افراد حدس و خیال خودشون رو بجای واقعیت مینشانن چون نمیدونن و نمیخوان باور کنن و بگن نمیدونیم و نیاز به تحقیق و مطالعهء گسترده و عمیق داره.
حقیقت اینه که هیچ منابع مختصر در اون حدی که بعضی افراد میخوان در این زمینه ها وجود نداشت.

درپایان باید بگم که من خودم هرچیزی رو حتی اگر خیلی حجیم باشه، اگر لازم یا پرمحتوا تصور کنم میخونم، و البته میتونم.
یعنی فرصت و پشتکار و جدیت لازمه رو دارم.
بنابراین میتونم تصور کنم که افراد دیگری هم همچون من میتونن وجود داشته باشن.
از این روش و با این خصوصیات تفکر و رفتار بوده که چیزهایی رو خوندم که دیگران نخوندن و کارهایی رو کردم که دیگران نکردن.
اگر اینطور نبودم احتمالا امروز هیچکدام از مقالاتی که تابحال ترجمه کردم در دسترس فارسی زبانان نبودن.
تازه بدونید که برای درک مطمئن و ترجمهء مناسب هرکدام از این مقالات نیاز به مطالعهء چند برابر متن اونها از منابع دیگر و صرف وقت و انرژی قابل توجهی بوده.

آیا خود شما تمامی این مقالات رو بدقت و کامل خوندید؟


Only God

I Wish I Was Buddha
کاش بودا بودم

Live And Let Live
زندگی کن و بگذار زندگی کنند

Forgive And Be Forgiven
ببخش و بخشیده شو

مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-14, 10:29 AM,
ارسال : #6
پاسخ: !Wikipedia needs help
11 million articles
150,000 volunteers
Free Knowledge Forever

یازده میلیون مقاله
صد و پنجاه هزار داوطلب
دانش آزاد برای همیشه

----------------

بله این شکوه انسانیست.

در دنیایی که منفعت اندیشان برای ما ساخته باشند، ما این شکوه و زیبایی ها را نخواهیم داشت.
آنها بسادگی منقرض خواهند بود.
و شاید کسی حتی آنها را بیاد نیاورد.
و کسی نیاندیشد که، جهان میتوانست طور دیگری هم باشد.

اینچنین انسان مقهور ساخته های خویش است.
آنچه ما امروز بکنیم و بسازیم آیندهء ما خواهد بود.

میگویند ماهی گاهی از آب بیخبر است؛ چون در درون آن غوطه ور است.

هروقت دقت میکنم، عظمت و ارزش وجود چنین ماهیت هایی را درمیابم.
در اطرافم کمتر کسانی پیدا میکنم که حاضر باشند هرآنچه را میدانند و هر آنچه را میتوانند با خلوص در اختیارم بگذارند، و در عین حال آنچه دارند و میتوانند و میکنند اینقدر ارزشمند و کامل باشد.
اما هروقت از این منابع استفاده میکنم، تقریبا تمام این ویژگیها در بالاترین حد نسبت به سایر منابع در اختیارم قرار میگیرند. بدون زحمت، بدون هزینه های سنگین، و بدون آنکه حتی کسانی را که این چیزهای ارزشمند را در اختیارم قرار داده اند بشناسم.

حال ما میتوانیم شعور انسانی خویش را برای جهان ابراز کنیم و به ابراز شعور دیگر انسانهای بیدار پاسخ دهیم. تنها با چند جمله. و گاه با اندکی مادیات که میتوانیم اهدا کنیم و نشان دهیم و اثبات کنیم که چیزی برایمان ارزشمند است و قدردان آن هستیم.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2008-12-14, 10:49 AM,
ارسال : #7
پاسخ: !Wikipedia needs help
به هرکجا میروم خبری نیست.
در جهان چیزی بقدر انسانیت زیبا و خواستنی نیست.

اکنون چرا باید درحالیکه در محیط کارم هستم شور و اشتیاقی نداشته باشم جز آمدن به اینجا و ستودن آنچه که دوست میدارم؟
چون براستی درمیابی که در زندگی هیچ چیز براستی زیبایی جز اینها باقی نیست.
و امیدوارم که ستایش ما روزی به واقعیت جهان ما تبدیل شود.

(راستی فعلا بیکار هستم -- از کار دو در نکردما!!)

قدم بعدی ام مطالعهء چند مقالهء پرمایه از ویکیپدیا خواهد بود.
در یکی دو ساعت، از حیطه ای که چیز زیادی نمیدانستم آنقدر خواهم دانست که حتی از کسانی که سالها در آن زمینه فعالیت کرده اند اطلاعات عمیقتری خواهم داشت؛ حداقل در بعضی جنبه های آن.
وقتی یاد میگیرم و پیشرفت میکنم احساس میکنم زندگیم معنایی یافته است.
زمانی که دیگران طبق معمول در اندیشهء استثمار و نادیده گرفتن معناها هستند، وجودم از تنفر انباشته میشود. حتی از هستی و خداوند نیز بیزار میشوم که گذاشت چنین اتفاقی بیفتد.
شاید برای درس آموختن ما لازم باشد.
امیدوارم روزی شعور تمامی انسانها قادر به درک واقعی این فاجعه باشد.

بعضی خود چنین جهانی را میسازند و خود به تمسخر میگیرند پرداختن به شکوه انسانی را.
براستی که دلقکهایی گریه آور هستند.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


رفتن به انجمن :


کاربران در حال مشاهده موضوع : 1 مهمان