لطفا وارد شوید یا ثبت‌نام کنید تا به انجمن‌ها دسترسی کامل داشته باشید.



 
امتياز موضوع :
  • 0 رأي - معدل امتيازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان زندگی یک هکر!
2009-09-03, 06:25 PM,
ارسال : #21
 
نقل قول :من نمي دونم چرا اصرار داريد بگيد برنامه نويسي تحت ويندوز بهتره ؟
کجا گفتم؟!
من مقایسهء فنی انجام ندادم!

نقل قول :اصلا كي گفته pythonو cو java وخيلي از زبانها رو فقط بايد تحت ويندوز نوشت...حالا خوبه كه اين زبانها به سيستم عامل وابستگي ندارند..كي گفته حتما بايد از فايل سرور هاي ويندوزي استفاده كرد؟ كي گفته كه بايد حتما از ISA و يا از active directory استفاده كرد...
من نگفتم جون شما! کی گفتم؟!!
خودم براتون مثال زدم مثلا از Qt که باهاش روی ویندوز هم میشه اپلیکیشن نوشت.

نقل قول :البته بلد بودن زبان برنامه نويسي مثلا C# هيچ تناقظي با مثلا java , ejb نداره..همون چيزي كه الان ميبينم..سرور هاي بانكها از java استفاده مي كنند و كار بران بانك ها از مثلا دلفي يا c#.
نه تناقض نداره.
ولی کار اضافهء زیاد و بسیار خسته کننده و غیرجذابی هست که آدم دو زبان رو که در یک حیطه هستن و هردو تقریبا تمام کارایی های یکدیگر رو دارن یاد بگیره. توی این مدت میشه یک زبان دیگر یا یک مهارت و دانش دیگر در یک حیطهء دیگر رو یاد گرفت که به حیطهء کار آدم اضافه کنه.

نقل قول :اصلا ببينم مگه هدف شما انجام تعداد پروژه هاي زياد با پول كمه؟ببينم مگه اين دانشجو هايي كه گفتين چقدر به شما پول دادند؟
مگه هر كاري كه زياد بود پولشم زياده؟
هدف من انعطاف و کارایی حداکثری هست. اینکه آدم بتونه براحتی پروژه های زیاد و ارزون رو هم بگیره به خودی خود بد نیست و خیلی خوب هم هست و منافاتی با اینکه بتونی کار انترپرایز هم بکنی نداره. مسئله فقط وقت و انرژی مورد نیاز برای رسیدن به این گستردگی تخصص و توان هست.
تنوع و منعطف بودن خودش هم جذابیت داره و هم کاربردهای زیاد.
مثلا خیلی وقتا آدم میخواد همون کارای ساده و کوچیک دوست و آشنا و فامیلش رو راه بندازه.
بنظر من نباید انترپرایز رو جدا کنیم و در برابر بخشهای دیگه قرار بدیم. یه برنامه نویس خوب و منطعف و قوی واقعی میتونه کوچکترین پروژه ها رو به همون خوبی و مهارت بنویسه که پروژه های انترپرایز رو.
اصلا ما خیلی وقتها با این چیزها بصورت ترکیبی و نیاز روبرو میشیم. خیلی خوب و شیرینه که آدم هردو رو بلد باشه.
البته من حرفی ندارم که این از نظر کاری یک ضرورت نیست و آدم میتونه تنها در یک فیلد کاری فعال و حرفه ای باشه. از اول هم حرف من این بود که بخاطر علاقه و عطشی که برای دونستن و توانستن تقریبا همه چیز داشتم به این شکل پیش رفتم. این یه علاقه و خواست شخصی بوده. ولی البته کسی اگر بتونه از این مرحله و هفت خان بگذره بنظر من طبیعتا چیز جالبتری از آب درمیاد.
ببینید منم اگر مثل شما از ابتدا دنبال تخصص و فیلد کاری قوی رفته بودم الان احتمالا توی کار بودم و وضعم هم خوب بود، اما انتخاب بر اساس نیازهای کاری و مالی منو ارضا نمیکرد. خیلی ها هدف پول دارن و بالاترین اولویتشون اینه، ولی برای من زندگی اینطوری جذابیتی نداره.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 06:36 PM,
ارسال : #22
 
newbie نویسنده :به نظر من مشکلی که شما با درگیر هستید اینه که :
اول‌) رو یه چیز زوم نکردید .... این دید که همه چیز رو در باره همه چیز بدونید یه دید افلاطونیه !!بهتره رو یه فیلد زوم کنید و برید جلو . ریموند هم در مقاله خودش نوشته هکرها رو چند زمینه مسلطند. ولی باید اینها در یه جهت باشن . مثلا شما متخصص توسعه وب و تکنولوژیهای مرتبط هستید . دیگه کسی از شما انتطار نداره بیاید رو الگوریتمهای پیچیده تشخیص چهره سه بعدی بصورت یه متخصص اون زمینه مسلط باشید .
چیزی که من فهمیدم .... دید یه هکر اینه که از اون چیزی میخواد بصورت کاربردی تا جایی که به کارش میاد مسلط میشه (کاملا مسلط) و ازش استفاده میکنه.
البته یه چیزایی هست که باید حتما بدونید (تسلط مطلق) مثلا سیستم عامل !!
با عرض پوزش، قصدم توهین نیست، ولی من یادم نمیاد بطور صریح و آگاهانه به مشکلی اشاره کرده باشم که حالا از دیگران تقاضای حلش رو داشته باشم.
من داستان فکر و زندگی خودم رو نقل کردم و خواستم مال شما و نظر شما رو هم بدونم و مقایسه کنم. ضمنا تفاوت تفکر کسانی که علم رو بیشتر از پول دوست دارن برای کسانی که باور نمیکنن جز پول چیز دیگری هم برای پرداختن معقول باشه تشریح کردم. آدم وقتی از پول لذت نمیبره زیاد بودن اون رو هم نمیخواد. اونایی هم که پول رو میخوان بخاطر کاربردشه؛ یعنی راحتی و لذتی که ازش میبرن.
منتها در این مرحله بفکر تغییرات و تطابق و درآمد افتادم و قصد کنجکاوی و تحقیق داشتم و اینکه کمی راهنمایی بگیرم. ضمنا الان تاحدودی ارضا شدم و خیلی چیزهایی رو که میخواستم ازشون سردربیارم وقت کردم برم و یاد بگیرم. البته هنوز خیلی جا داره!!
وگرنه من از راهی که طی کردم پشیمون نیستم. قبلا هم گفتم که اگر به گذشته برگردم بازهم همین روش رو انتخاب میکنم.

نقل قول :دوم ) نظم داشتنه .... شما باید به اصطلاح self-discipline باشید تا در FSF پیش برید ! چون خیلی وقتا خودتون تنها هستید ...
دربارهء این لطفا بیشتر توضیح بدید که دقیقا منظورتون چیه. مثال هم بزنید خوبه.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 06:40 PM,
ارسال : #23
 
نقل قول :این یکی از مشکلات کشور ما هستش که تخصص از بین رفته، و هر کسی می‌خواد همه چیز رو بلد باشه.
من با تخصص مخالف نیستم. خیلی هم موافقم.
اصولا از نصفه و نیمه بلد بودن و سمبل کردن خیلی بدم میاد.
چیزی که هدف من بود تخصصهای گسترده و در تمام فیلدهای اصلی و عمومی بود. حداقل پرکاربردترین و معمول ترین اونها (مثلا یک چیزی مثل برنامه نویسی گرافیک و گیم یا Embeded رو میتونیم تخصصی تر و خاص تر بدونیم).
البته من به هرچیزی درحد مطالعه و فهم کامل رفرنس هاش رسیدم و تنها مرحله ای که طی نکردم شروع کردن از کار و حرفه و نوشتن اولین پروژه ها تا رسیدن به سطح مهارت کاری بالاتر بود.
اما به تجربه متوجه شدم که اینکار خیلی سخت نیست و باتوجه به مطالعهء کامل و قوی ای که داشتم به سرعت چشمگیری میتونم در هرکدوم از این حیطه هایی که تخصص پیدا کردم قوی بشم و احتمالا قوی تر از اکثر برنامه نویسانی که سالها در اون حیطه ها کار کردن. فقط یخورده خوراک اطلاعاتی و بقول معروف فوت و فن و تجربه هایی کاری باید در دسترسم باشه.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 06:55 PM,
ارسال : #24
 
ilius نویسنده :23 سالم هست(متولد 66) و ساکن تهران.
از تابستون 85 صاحب کامپیوتر شدم(تا قبل از سال 84 نمی‌دونستم ویندوز چیه!) کامپیوتر که خریدیم، بعد از چند ماه ور رفتن با ویندوز، از لینوکس یه چیزایی شنیدم. خلاصه یواش‌یواش رفتم سراغش و بهش علاقه‌من شدم و بعد از یکی دو سال ویندوز رو از روی سیستمم پاک کردم. اولش فقط با اوپن‌سوزه کار می‌کردم. ولی یواش‌یواش رفتم به سمت اوبونتو و الآن فقط با اوبونتو کار می‌کنم. با پارسیکس و دبیان و فدورا و مندریوا و چند تا توزیع دیگه هم مدتی کار کردم. ولی دیدم اوبونتو برام از همه مناسب‌تره. اگرچه اگه لازم بشه می‌تونم راحت با دبیان یا پارسیکس هم کار کنم.

از اول اول عاشق ریاضی بودم، مخصوصاً هندسه و ترکیبیات و الگوریتم... دوران دبیرستان شدیداً تو کار المپیاد ریاضی بودم که نتیجه‌ش یه مدال نقره کشوری بود(سال 83). بعدشم که کنکور و خراب کردن و...(از اول با درس‌های رسمی زیاد حال نمی‌کردم) بعدشم یه رشتهٔ فنی (نه کامپیوتر) توی شهرستان و آخرش هم یه کاردانی و فارغ‌التحصیلی و خلاص شدن از شر درس و مرس و... الآنم مشمول سربازی هستم ولی دارم معافیت پزشکی می‌گیرم اگه خدا بخواد...

همینطور علاقه‌مند به برنامه‌نویسی بودم. توی راهنمایی و دبیرستان که یه مقدار بهمون الگوریتم و بیسیک یاد دادن متوجه این علاقه شدم. اما چون امکانات نبود استعدادم شکوفا نشده بود. اون مدت کوتاهی هم که علاف ویندوز بودم اصلاً نمی‌دونستم از کجا باید شروع کنم. تا اینکه اومدم توی گنو/لینوکس و خودبه‌خود استارت‌ش زده شد. یعنی محیط غنی گنو/لینوکس و راحتی پایتون باعث شد که اولین تجربهٔ عملی توی برنامه‌نویسی رو پیدا کنم(تا اون موقع فقط بصورت نظری بود). به پایتون چسبیدم و جلو رفتم تا الآن(بعد از تقریباً 2 سال) بتونم با PyGTK اپلیکیشن بنویسیم(PyGlossary ، StarCalendar). قبلش بصورت نظری(از روی کتاب) جاوا و ++C رو هم کامل خونده بودم. مدتی هست که ++C رو هم بصورت عملی کار می‌کنم(در کنار پایتون) و می‌خوام علاوه بر پایتون، به ++C هم مسلط بشم حداقل تا جایی که بتونم باهاش اپلیکیشن‌های به دردبخور و کاربردی برای گنو/لینوکس بنویسم یا اپلیکیشن‌های آزاد رو توسعه بدم. فعلاً دارم روی GTKmm و بعضی کتابخانه‌های مهم ++C کار می‌کنم. اخیراً با زبان Lua و Embedded Scripting Language آشنا شدم که خیلی چیز توپیه!
راستی اسکریپت‌های Bash هم طبق نیاز خودم می‌نویسم.

علاقه‌م به هندسه باعث شد به گرافیک هم رو بیارم. مدتی با GIMP و Inkscape خیلی کار می‌کردم. ولی الآن دیگه به ندرت سراغ گرافیک میرم، بیشتر برنامه‌نویسی می‌کنم.


به ادبیات و شعر هم علاقه دارم. قبلاً هرازگاهی شعری در می‌کردم(اگه بشه اسمش رو شعر گذاشت) ولی دیگه شعر گفتن‌م نمیاد!
عاشق نوشته‌های رضا امیرخانی هستم.
آهان این از اون پستهاست که جاش دقیقا توی همین تاپیک بود ولی کسی تاحالا نزده بود.
البته از صحبتهای دیگر دوستان هم استفاده کردیم و خیلی مفید و بجا بودن.
اما جای اظهار ذوق و داستانهای شخصی که اعلام کرده بودم بیان کنید خالی بود!
زندگی کاری و پول جذابیتش برای ما افراد خوره و علاقمند کمه انصافا.
مثلا آدم گاهی مثل اون دوستمون حتی جرات نمیکنه اسم جایی رو که توش کار میکنه بیاره. حالا بهردلیل که هست مثلا رقابت کاری یا چیز دیگه، ولی بهرحال چیز جذابی نیست و همش در حیطهء سیاست و کار و پوله و اینکه نظر جامعه درمورد ما چی باشه و آیا ما آدمهای استاندارد و سالمی هستیم یا نه.
مگه جامعه در چه سطحی هست و اصولش وحی منزله؟
من میگم با ذوق و جسور باشید. خودمون باشیم!
راستی منم مثل شما کاردانی دارم و دیگه از فوق دیپلم کامپیوتر برای گرفتن مدرک پیشتر نرفتم.
ولی گرفتن مدرک هم خیلی خوبه و چیزهای زیادی برای یادگیری در دانشگاه هست.
مشکل اینه که الان مثلا هزینهء دانشگاه آزاد خیلی سنگینه و ضمنا مسائل جانبی دیگه هم داریم.
تازه الان آدمهایی مثل ما برن دانشگاه صفا میکنن چون در سطح بالایی هستن و برجسته و مورد توجه میشن و ضمنا درسها رو هم خیلی راحتتر و بهتر و کاربردی تر میفهمن.
من توی ثبت نام کنکور پیام نور هم رفته بودم و با یکی دو نفر صحبت کردم همونجا منو شناسایی کردن و برای حل مشکلات برنامه نویسی توی درسهای دانشگاه ازم تلفن و مشخصات گرفتن!!
البته قصد خودستایی ندارم ولی میخوام بگم اونا تازه باید درس بخونن و بعد از چند سال خیلی هاشون حتی کاربرد واقعی چیزهایی رو که یاد گرفتن نمیفهمن (من چنین آدمهایی رو دیدم که این رو صریحا گفتن - با اینکه پول زیادی توی این رشته درمیارن)، ولی ما الان باید بریم و توی نظام آموزشی هم انقلاب کنیم!!
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 08:32 PM,
ارسال : #25
 
Anonymous نویسنده :
newbie نویسنده :به نظر من مشکلی که شما با درگیر هستید اینه که :
اول‌) رو یه چیز زوم نکردید .... این دید که همه چیز رو در باره همه چیز بدونید یه دید افلاطونیه !!بهتره رو یه فیلد زوم کنید و برید جلو . ریموند هم در مقاله خودش نوشته هکرها رو چند زمینه مسلطند. ولی باید اینها در یه جهت باشن . مثلا شما متخصص توسعه وب و تکنولوژیهای مرتبط هستید . دیگه کسی از شما انتطار نداره بیاید رو الگوریتمهای پیچیده تشخیص چهره سه بعدی بصورت یه متخصص اون زمینه مسلط باشید .
چیزی که من فهمیدم .... دید یه هکر اینه که از اون چیزی میخواد بصورت کاربردی تا جایی که به کارش میاد مسلط میشه (کاملا مسلط) و ازش استفاده میکنه.
البته یه چیزایی هست که باید حتما بدونید (تسلط مطلق) مثلا سیستم عامل !!
با عرض پوزش، قصدم توهین نیست، ولی من یادم نمیاد بطور صریح و آگاهانه به مشکلی اشاره کرده باشم که حالا از دیگران تقاضای حلش رو داشته باشم.
من داستان فکر و زندگی خودم رو نقل کردم و خواستم مال شما و نظر شما رو هم بدونم و مقایسه کنم. ضمنا تفاوت تفکر کسانی که علم رو بیشتر از پول دوست دارن برای کسانی که باور نمیکنن جز پول چیز دیگری هم برای پرداختن معقول باشه تشریح کردم. آدم وقتی از پول لذت نمیبره زیاد بودن اون رو هم نمیخواد. اونایی هم که پول رو میخوان بخاطر کاربردشه؛ یعنی راحتی و لذتی که ازش میبرن.
منتها در این مرحله بفکر تغییرات و تطابق و درآمد افتادم و قصد کنجکاوی و تحقیق داشتم و اینکه کمی راهنمایی بگیرم. ضمنا الان تاحدودی ارضا شدم و خیلی چیزهایی رو که میخواستم ازشون سردربیارم وقت کردم برم و یاد بگیرم. البته هنوز خیلی جا داره!!
وگرنه من از راهی که طی کردم پشیمون نیستم. قبلا هم گفتم که اگر به گذشته برگردم بازهم همین روش رو انتخاب میکنم.

نقل قول :دوم ) نظم داشتنه .... شما باید به اصطلاح self-discipline باشید تا در FSF پیش برید ! چون خیلی وقتا خودتون تنها هستید ...
دربارهء این لطفا بیشتر توضیح بدید که دقیقا منظورتون چیه. مثال هم بزنید خوبه.

در مورد قسمت اول .... از اینکه میگید هیچ اشکالی نیست خوشحالم. دید من این بود که متن اول شما یه خورده حالت گلایه آمیز داشت . و چون در یه برهه زمان منم همین شرایط رو داشتم خواستم تجربه خودم رو در میون بذارم که خوشبختانه در مورد شما صدق نمیکنه...

در مورد بخش دوم هم مشکل اصلی من در یه مقطع زمانی این بود که فقط داکیومنت میخوندم ولی وقتی پای پیاده سازی عملی دانسته ها وسط میومد تبلیم میشد بشینم چند ساعت یه ضرب کد بنویسم .
من این مساله با بالا بردن نظم و نظارت بر خودم حل کردم.
<!-- m --><a class="postlink" href="http://www.stevepavlina.com/blog/2005/06/self-discipline/">http://www.stevepavlina.com/blog/2005/0 ... iscipline/</a><!-- m -->

اگه این مساله هم واسه شما پیش نیومده که خوش بحالتون.
موفق باشید ...

Value your freedom or you will lose it, teaches history.
جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 10:41 PM,
ارسال : #26
 
با این حساب من فکر کنم self-discipline خوبی داشته باشم. چون خیلی چیزهایی که مدتها مطالعه کردم واقعا سخت و خشک بود. اما چون میدونستم نتیجهء خوبی داره و بعدا حالش رو میبرم اینکار رو کردم.
البته نیمه شوخی باید بگم این self-discipline یخورده خطرناک هم هست Big Grin
یعنی مثلا من اگر اینطور نبودم و یک دنده روی خواست خودم نمی ایستادم و مثلا دربرابر روال جامعه و یک زندگی استاندارد تسلیم میشدم، الان احتمالا شغل و درآمد داشتم و احتمالا یک زندگی خانوادگی با همسر!
چیزی که واقعا بدرد من میخورد یه شغل دولتی خوب بود.
گرچه میگم که پشیمون نیستم، اما مطمئن هم نیستم که واقعا اشتباه نکرده باشم و شاید باید راه زندگی معمولی رو میرفتم که ظاهرا بیشتر هم مورد تایید خداوند هست (چون اسلام میگه ازدواج کنید و یک زندگی متعادل داشته باشید).
حالا اگر اشتباه کرده باشم چی میشه؟ خب به ضررم میشه دیگه!! البته اگر خدا کمک کنه این مشکل رفع میشه.
اینکه آدم بترسه شاید گاهی خوب باشه. من اون موقع میگفتم بابا ولش کن حالا تا اون موقع یه فکری میکنیم! گورپدر مردم و جامعه و کار! البته الان هم همینو میگم منتها خیلی با عصبانیت بیشتر!! چون واقعا دیگه اعصابم خورد شده که پول درآوردن اینقدر فاجعه بار شده و آدم بدونه پول نمیتونه از خونش هم بره بیرون، چه برسه به اینکه ازدواج کنه.
بهرحال ما که حاضر شدیم بقیهء زندگیمون رو تعطیل کنیم و با همون علاقه های خودمون هم خوشیم، اما این مملکت وضع اقتصادش اونقدر ناپایدار و ناجوانمردانه هست که آدم میترسه حتی اینطوری هم نتونه ادامه بده.
الانم که وضع بحران و اینا عجیب شده.
صاحبکارهای من افرادی بودن که واقعا میلیاردر بودن و مثلا درست قبل از بحران یه پروژه داشتن که برآورد هزینهء اون 120 میلیارد تومن بوده و هنوز هم پا در هوا مونده. باورتون میشه الان بخاطر پاس کردن یک میلیون تومن چک مشکل دارن؟ پول نقد نیست آخه. هرچی ملک و املاک و پروژه هم دارن خوابیده و فروش نمیره.
شغل دولتی خوبیش همینه که همیشه تامین هستی.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-03, 11:30 PM,
ارسال : #27
 
در مورد فیلم ممنونم، از لینک زیر دارم 2001 یکش رو دانلود می کنم، آخه 2004 رو هم پیدا کردم، اما نتونسم لینک رایگان واسش پیدا کنم، به همین 2001 بسنده کردم. حدود 700 MB هستش:
<!-- m --><a class="postlink" href="http://tinyurl.com/l8ks4a">http://tinyurl.com/l8ks4a</a><!-- m -->
راستی در مورد این آقا تونستم دوتا فیلم پیدا کنم Freedom Downtime و Takedown.
.............
توسط dbkashaf ویرایش شد. سعی کنید url کوتاه استفاده کنید و یا کلا لینک غیر مستقیم قرار بدید. خصوصا وقتی مثل حالا تو آدرسی که قرار می دید کلمه ای باشه که احتمال داره مشکل فی.لت.ر به وجود بیاره
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-04, 02:13 AM,
ارسال : #28
 
سلام
خوب حالا که زندگی شخصی مهم شده، بد ندونستم زندگی بگی نگی پر پیچ و خم خودم رو بنویسم، تا شاید تجربه ای بشه برای کسایی که فکر می کنن رسیدن به جاهایی(هر جایی که دوست دارن یا هدفشون است و یا آرزو) سخت است و از دست اونا برنمیاد، یا کسایی که فکر میکنن سنشون رفته بالا و دیگه دنبال علم رفتن واسشون دیره و خیلی دیگه . . . یا کسایی که تو زندگی شکست های زیادی خوردن و همه چیز رو تموم شده میدونن.
من هکر نیستم و یا بگم هنوز نشدم(اول راهم)، بیشتر طرف حسابم با آدمهایی که تو کاراشون نشد میارن.

* دو جمله ی کوتاه:
- نظراتم راجع به پول و زندگی و . . . با آقای پست اولی کاملا یکسان هستش(100%). (دور و بری های من هم بیشترشون ازدواج کردن)
- دو سه تا پاراگراف اول مربوط به تایپیک نمیشه، خیلی دیگه شخصی.

در خانواده ای که وضعیت مالی مناسبی نداشت به دنیا امدم، تا پایان دوره ی سوم راهنمایی از زندگی فقط کار کردن و معدل بالا توی مدرسه واسم مهم بود، نسبت به سایر بچه ها اصلا تفریح و شادی برام اهمیتی نداشت، فقط برای فوتبال کمی قاطی بچه ها می شدم، و گاهی هم صحبتهای دوران کودکی و نوجوانی مثل آرزوهایی که داریم و در آینده میخوایم چه کاره بشیم و از این چیزا.(خیلی دوست داشتم خلبان بشم، عاشق درس ریاضی بودم)
اول دبیرستان که شدم، گرفتار همون تحولات دوران نوجوانی شدم(کی بود راهنمایی کنه، نه معلمی، نه مشاوری و نه هیچی، بابام هم که یا گرفتار کار بود یا استراحت پس از اون).وضعیت مالی خانواده هم خوب شده بود. توی این سال مدرسه تعطیل بود، خودم تعطیل میکردم، فرار و از این کارها(چه کتک هایی که از دست این نازم نخوردیم)، از 6 ساعت کلاس هشت ساعتش رو فرار میکردیم(استاد فرار شده بودیم)، آخر سال هم 10 تایی تجدید آوردم و مدرسه رو موقتا ول کردم. کمتر خونه میرفتم، هفته ای یکی دو بار، روزاش میرفتیم سر کار (اگر کار بود) شباش هم، تا پاسی از شب تو خیابون ها ولو بودیم، بعدشم یه جایی رو پیدا میکردیم و کفه مرگمون رو میذاشتیم.
تا اینکه یه شب تصمیم گرفتم امتحانات شهریور رو برم(به خاطر علاقه به دیپلم یا شاید خلبانی)، خوشبختانه بایه تلاش کمتر از یک ماهه همه ی درسها رو تو شهریور قبول شدم، به جز زبان، فیزیک و عربی، دبیر فیزکمون بهم 10 داد و دوتای دیگه رو تبصره زدم.(دبیر فیزیکه، خیلی آقا بود، خودش میگفت منم اول دبیرستان چندتایی تجدید آوردم. شاید واسه دلگرمی من میگفت). خوشحال بودم که می تونستم دیپلم بگیرم، فقط همین. خداییش تا این موقع نمیدونستم چندتا رشته هست، فقط یه چیزهایی به گوشم خورده بود، الویت رشته ی ریاضی رو که نیاوردم(واسه خلبانی)، یکمی به کامپیوتر علاقمند شدم. چون سوم راهنمایی که بودیم، یبار رفته بودیم مدرسه شاهد واسه بازدید اونا کامپیوتر داشتند و برای اولین بار کامپیوتر رو دیدم، ته دلم خوش آمده بود(خیلی علاقه مند شدم). ولی وقتی رفتم کامپیوتر ثبت نام کنم(کار و دانش)، گفتن جا پر شده. خیلی اصرار کردم اما نشد. بعدا فهمیدم که رشته ی کامپیوتر وسطهای سال به خاطر به حد نصاب نرسیدن منحل شده، نا مردا واسه آشناهاشون جا نگه داشته بودن(از این نامردی ها زیاد میشه، بی کس و کار باشی همینه دیگه). آخرش رفتم فنی حرفه ای و توی یک رشته ی غیر فنی ثبت نام کردم. هیچ علاقه ای نداشتم، فقط میخواستم یه دیپلم بگیرم و تموم. توی این دوسال فنی و حرفه ای چند ماهی مجردی زندگی میکردم و خرج و مخارجم تا حدودی با خودم بود(به خاطر مشکلات خانوادگی) یه ماه خونه بودم دو ماه بیرون، شرایط واسه درس خواندن کمی سخت شده بود اما به لطف خدا، دیپلمه رو گرفتیم.
بعد از دیپلم گرفتن، تازه اول بیکاری بودم و به هیچ کدوم از آرزوهای بچگیم نرسیده بودم.
بعد از گرفتن دیپلم حول و حوش یک سال ونیم از خانواده جدا شدم و مستقل زندگی کردم( چه روزهای خوب و خوش و گاهی هم واقعا تلخی بود)بگذزیم، مبحث داره طولانی میشه.

توی همین احوال بودم که یه روزی همکلاسی های قدیمی رو دیدم که وارد دانشگاه شده بودن، یه نگاهی به گذشته و آرزوهایی که داشتم کردم و کمی به خودم اومدم. تصمیم گرفتم دوباره درس بخونم(به خاطر دوری چند ساله از درس، خیلی سخت بود). توی این دو سال بعد از دیپلم، از دهن کسایی که کامپیوتر داشتن میشنیدم، که هی راجب مسائل مختلفش صحبت میکنن(ویروس و از این چیزا). خیلی علاقمند شده بودم، در عرض یه سال به کامپیوتر تغییر رشته دادم و همون سال وارد آموزشکده فنی(فوق دیپلم)شدم.
الحمدالله سال بعد هم تموم میکنم. الان برای پول در آوردن و خرج تحصیلو این چیزا، کار کامپیوتری نمیکنم، ایام بی کاری و تعطیلات کارهای متفرقه انجام میدم.(یه پس اندازی هم توی دوران جاهلیت جمع کرده بودم)
چیزهایی هم که الان یاد دارم اینان، به جز برنامه های کاربردی:
c/c++ با تجزیه و تحلیل مسائل نسبتا بالا نه در حد کاملا حرفه ای ،ساختمان داده رد c/c++ در حد درسهای لیسانس(با درک کامل)، مفاهیم عمیق و پایه ای شبکه،کلا درسهای تخصصی فوق دیپلم + ریاضی رو خیلی عمیق خوندم، یک سال و نیم کار با لینوکس، syntax php، انگلیسیم هم بدک نیست و چند تا چیز دیگه.

الان هم در فکر اینم که یه چیزی رو تخصصی ادامه بدم که در آینده بتونم با درآمدش تحصیلاتم رو ادامه بدم(نه به خاطر مدرک)، c/c++ و نرم افزار های آزاد رو دوست دارم، علاقه ی زیادی هم به هوش مصنوعی دارم(بلند پروازی جوانی، کمی باید واقعیت گرا بود). دوستان اگر نظر بدن و از تجربشون بگن خوشحال میشم.(اگر راهنماییم کنن هم چه بهتر، دوستایی که خارج کشور هستن یا بودن بگن چی یاد بگیریم اونجا به دردمون میخوره.)
22 سال هم سن دارم.
هر چه گفته شد حقیقتی بیش نبود و تنها جمله ی "خواستن توانستن است" در آن نهفته بود.
ببخشید حرفهایی رو که زدم زیاد مرتبط با تایپیک نبودن.

--- فرصتی که در اختیار شماست، آرزوی دیگران است ---
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-04, 04:35 AM,
ارسال : #29
 
واقعاً که هیچ دو تا آدمی پیدا نمیشن که شبیه هم باشن!

من از هیچ کاری بیشتر از کدنویسی لذت نمی‌برم، اونم نوشتن یه اپلیکیشن که کاربردی و به‌دردبخور باشه، مخصوصاً که کمبودش در گنو/لینوکس احساس بشه، و معمولاً هم یه ارتباطی با زبان فارسی داشته(یعنی سوژه‌هایی که به ذهنم رسیده و پروژه‌هایی که روشون کار کردم). اونم ترجیهاً اپلیکیشنی که به دلخواه و ارادهٔ خودم انتخاب کنم و بنویسم نه برنامه‌ای که یه نفر (مثلاً صاحب‌کار) بهم سفارش داده باشه. یعنی از پروژه‌های کاری و سفارشی اونقدرها لذت نمی‌برم(نه که بدم بیاد) مگه اینکه یه چیزی بهم یاد بده(تجربه‌ای نصیبم کنه) که در پروژه‌های آزاد که به دلخواه خودم انجام میدم به دردم بخوره.

یادم نمیاد رفرنس هیچ کتابخونه‌ای رو کامل خونده باشم. یعنی همیشه طوری میخونم که بتونم ازش توی برنامه‌م استفاده کنم. معمولاً خیلی نامنظم می‌خونم و معمولاً با کلید Ctrl+F دنبال اون قسمتی می‌گردم که به درد این برنامه‌م(که دارم می‌نویسم) بخوره. در خیلی موارد فقط لیست توابع رو نگاه می‌کنم و از اسمشون حدس می‌زنم که چیکار می‌کنن و با کمی آزمون و خطا تشخیص میدم که کدومشون برای این برنامه مناسب هست. به ندرت پیش میاد یه منوال یا pdf یا کتاب رو از اول شروع کنم به خوندن. مگه اینکه مال خود زبان برنامه‌نویسی باشه(نه کتابخانه) که اونم معمولاً برای شروع. یکم که آشنا شدم سریع می‌خوام یه برنامه بنویسم(با یه ایدهٔ جدید. نه مثال‌های خودش) بعد که عملاً آشناتر شدم دوباره میرم سراغ کتاب(در خیلی موارد اول یاد می‌گیرم، بعدی کتاب می‌خونم که بیشتر یاد بگیرم، و چون تقریباً بلدم خیلی گذرا کتاب رو می‌خونم). در کل بیشتر با کدنویسی هست که کدنویسی رو یاد می‌گیرم!! علاقه‌ای ندارم که رفرنس رو کامل بخونم، در عوض علاقه دارم که یه اپلیکیشن آزاد و به‌دردبخور بنویسم(که کار تکراری و دوباره‌کاری هم نباشه) یا اپلیکیشن‌های موجود رو توسعه بدم و قابلیت‌هایی که مورد نیاز هست رو اضافه کنم یا اشکالاتشون رو رفع کنم.
دوست دارم فقط کد بنویسم. حتی علاقهٔ چندانی به توضیح دادن کدهایی که خودم نوشتم ندارم(چه برسه به نوشتن مستندات برنامه‌های دیگه). عادت به کامنت‌نویسی هم ندارم (اگه هم بنویسم خیلی خلاصه، شبیه یه رمزهایی و نشونه‌هایی که خودم ازشون سر درمیارم)
هر کسی سلیقه‌ای داره. و این سلیقه یه مقدارش به روحیات آدم برمی‌گرده یه یه مقدارش هم به استعدادها و توانایی‌های فنی.
یکی از علتهای این سلیقهٔ من در برنامه‌نویسی، شاید این باشه که حافظهٔ زیاد بالایی ندارم(حافظهٔ مغرم) کلاً بیشتر طرفدار cpu هستم تا ram . شاید به همین دلیل شیفتهٔ المپیاد ریاضی و مخصوصاً ترکیبیات شدم، و از زیست‌شناسی و شیمی خوشم نمیاد، چه برسه به پزشکی و.... حتی توی ریاضی هم به جبر زیاد علاقه نداشتم(یکی از مشکلات توی المپیاد همین بود) و با ترکیبیات و هندسه خیلی بیشتر حال می‌کردم. برنامه‌نویسی هم به نظرم تا حد زیادی شبیه ترکیبیات هست.

آرزوم اینه که توی توسعهٔ پروژه‌های آزاد و بزرگ(مثل گنوم یا پایتون یا اوپن‌آفیس) سهیم باشم و اسمم جزء developer هاش ثبت بشه، و بتونم در تکمیل قابلیت‌های بومی زبان فارسی در نرم‌افزارهای مهم گنو/لینوکس، نقش مهمی داشته باشم. حتی بتونم خودم یک مفسر زبان اسکریپتی با ویژگی‌های استثنایی ایجاد کنم(بر اساس یکی از مفسرهای برنامه‌نویسی).
و همینطور آرزو دارم توی شرکتی استخدام بشم که همه کارش(100 درصد) بر اساس نرم‌افزار آزاد هست، و توی اون شرکت کاری انجام بدم که بهش علاقه دارم(نه که فقط برای پول درآوردن باشه).
اگه فرصتش پیش بیاد شاید چند سالی برم کشورهای خارجی (البته اگه از لحاظ علمی و کاری برام مفید باشه) اما دوست ندارم بصورت دائمی(یا برای مدت طولانی) خارج زندگی کنم.

StarCalendar | Blog | 1+ | OS
مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-05, 11:56 PM,
ارسال : #30
 
بهتره عنوان تاپیک عوض بشه ! چون فکر نمیکنم زندگی شخصی و در عین حال معمولی ربطی به هکر ها داشته باشه !
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-09-07, 07:33 AM,
ارسال : #31
 
Anonymous نویسنده :بهتره عنوان تاپیک عوض بشه ! چون فکر نمیکنم زندگی شخصی و در عین حال معمولی ربطی به هکر ها داشته باشه !
چه عیبی داره. حالا بذار دلمون خوش باشه که زندگیمون رو به عنوان یه هکر نوشتیم Big Grin به کسی که بر نمیخوره :wink:

این خرابه قبرستان نه ایران ماست *** این خرابه ایران نیست٬ ایران کجاست؟
جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-10-23, 06:46 PM,
ارسال : #32
دروغ بزرگ
سلام به همه
من هیچ تخصصی ندارم ، فقط استاد کلاهبرداریم ، نمی دونم چرا مخم برای کارای مثبت کار نمی کنه ، یکی از کارای مثلا جالب من هک تمامی کارت های اینترنت isp های ایرانیه ، یا یه روش واقعا عالی
دومی کار روی یکی از اپراتورهای خوب خودمون که خبرش حتما در آینده اعلام میشه ، یعنی بهار 89
چون خودم بچه فقیرم ، خوش ندارم ما مایه دارا حال کنم ، معمولا حالشونو می گیرم ، کلا آدم عقده ای هستم ، نمی دونم عقده ای رو درست نوشتم یا نه ، الانم رو هک چند تا سایت ایرانی با بعضی ها همکاری می کنم ، برای هک لازم نیست تخصص داشته باشید ، بلکه کافیه کلاهبردار حرفه ای باشید منظورم مهندسی معکوس یا اجتماعی
، کلا خوشم میاد زندگینامه ها رو بخونم ، لطفا نگین چی خودندین ، بگین چی کار کردین ؟؟
در ضمن من هیچ ضمانتی نمی کنم که موقع نوشتن این مطلب در حالت عادی هستم و اینکه تمام گفته هامو تکذیب می کنم .
بعضی ها زیاد جدی نگیرن
همین و بای
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-10-23, 10:19 PM,
ارسال : #33
پاسخ: دروغ بزرگ
ای ول به تو "یکی مثل شما"
خوشم اومد از نوشتنت، خیلی باحالی.
دوست داشتم یه رفیق مثل تو داشتم.
تو یه کرکری (cracker) نه یه هکر. ولی اینی که این قدر پشتکار داری و این کارا رو کردی و می کنی، خیلی عالیه.
کلاً خوشمان آمد
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-10-24, 01:26 AM,
ارسال : #34
 
ببخشید وسطش پیام بازرگانی میام (این روزها که اینجا سوت و کوره، همین دور هم بودن و گپ زدن هم غنیمتی شده! لااقل می‌شه فهمید واقعا هنوز هم تو تکنوتاکس رفت و آمد هست! حتی اگه یکی بیاد به این پست خارج از روند اعتراض کنه، من خیلی خوشحال‌تر می‌شم! آخرین باری که تکنوتاکس رو دیدم، زمین تا آسمون با این روزهاش فرق داشت)!

بعضی چیزها واقعا نشون می‌ده دوستان دارن با صداقت تمام حرف می‌زنن Smile

جناب MASoft فرمودن:
من نمیدونم چرا زبان انگلیسی برای ایرانیا اینقدر معذل شده ! من از وقتی یادم میاد کتاب‌هایی که می‌خوندم انگلیسی بودن چون وقتی کتاب‌های فارسی می‌خوندم متوجه نمی‌شدم !

یکی دیگه از دوستان:
توی این سال مدرسه تعطیل بود، خودم تعطیل میکردم، فرار و از این کارها(چه کتک هایی که از دست این نازم نخوردیم)

:wink:
----------------
خود بنده هم دستاورد خاصی ندارم که بخوام ازش صحبت کنم (خب شاید این جمله تحقیرآمیز شد! تکمیلش می‌کنم با «حداقل توی برنامه‌نویسی»)
اواخر دبیرستان که با کنجکاوی از HTML شروع شد و پیش رفت، وقتی به برنامه‌نویسی و php رسید، اومدم به توصیه‌ها گوش کنم، برای یادگرفتن اولین زبان برنامه‌نویسی، توی اون سنم pdfهای زبان‌اصلی رو که پیشنهاد می‌شد شروع کردم. جونم بالا می‌اومد تا یه صفحه رو بخونم! چه برسه به اینکه بخوام یاد بگیرم! البته به مرور هم سرعتم بیشتر شد. اما ادامه پیدا نکرد (گرچه همین بعدا باعث شد راحت‌تر انگلیسی بخونم و کلا زبانم رو تقویت کنم. که واقعا ارزششو داشت.)
جز سالی که پیشت کنکور موندم، یادم نمیاد کار قابل ذکری رو منسجم انجام داده باشم!
خود همون کنکور هم شد یه وقفه. قبلش هوس کرده بودم برم سراغ لینوکس. اما سی‌دی‌هایی که گرفتم نصب نشدن!
بعد کنکور هم کلا شرایط روحی خوبی نداشتم.
تقریبا همون نوکی رو که به php زده بودم به پایتون هم زدم!
البته نسبتا جلوتر رفتم و لذت‌بخش‌تر بود. ولی به جایی نرسید.
تجربه‌ی فکر کردن به همون کدهای ساده‌ی مثال‌هاش، باعث شد ۳واحد برنامه‌سازی دانشگاه رو راحت‌تر پاس کنم!!! همونجا هم یکم با سینتکس ++C آشنا شدم.
استاده سریع سینتکس رو می‌گفت و مثال می‌زد و بعد بهمون تمرین می‌داد که همون موقع بنویسیم. اون موقع بود که واقعا لذت بردم که برعکس وقت تلف کردن‌های سابقم، چقدر سریع می‌شه پیش رفت.
مانع من توی این راه، نداشتن ویژگی‌ای بود که ilius گفت توی گزینشی خوندن و سراغ عمل رفتن داره.
اگه اینجوری بودم، هم از دوره دبیرستان برنامه‌نویسیم شروع می‌شد، هم تو دانشگاه کمتر به خودم بد می‌کردم.

الانم مدتی بعد از اینکه خودمو از یه خواب چند ساله بیدار کردم، دارم بیشتر فکر می‌کنم که واقعا چی می‌خوام. برعکس جو مشوق توی دانشگاه‌ها، ته دلم می‌خوام لیسانس رو بگیرم و این حالت مدرسه‌ای رو تموم کنم. ولی بعضی چیزها مرددم کرده. ولی نهایتا فکر نمی‌کنم بعد از لیسانس ادامه بدم.

حالت بی‌تفاوتی نسبت به پول ندارم.
پول‌و دوست دارم.

اینکه با این پیش نرفتن‌ها، اصلا چرا با لینوکس کار می‌کنم،
اوایل به خاطر همه‌ی مزیت‌هایی که برای لینوکس بیان می‌شد
اما وقتی دنبال برنامه‌نویسی رو نگرفتم (چیزی که می‌تونه لینوکس رو بره آدم بهشت کنه)، به مرور دلایلش یکم برام کم‌رنگ شد
اما «الان» حداقل ۳ دلیل رو هنوز برای خودم دارم:
- حتی اگه خودم هم برنامه نویس نباشم، باز هم آزاد بودن لینوکس، قدرت مانور بیشتری روی حل مشکلات می‌ده
- امنیت داره (گنده فکر نکنید! کاری هم به شبکه و ... ندارم. همین که برای کارهای Desktop لازم نیست حتما آنتی‌ویروس نصب کنم و آپدیتش کنم و حرص و جوشش رو بزنم، برام کافیه)
- معتاد شدم!

پ.ن. از newbie هم به خاطر لینکی که گذاشت واقعا ممنونم Smile

خودکشی ممنوعه
مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-10-24, 02:06 AM,
ارسال : #35
 
Pedy نویسنده :جناب MASoft فرمودن:
من نمیدونم چرا زبان انگلیسی برای ایرانیا اینقدر معذل شده ! من از وقتی یادم میاد کتاب‌هایی که می‌خوندم انگلیسی بودن چون وقتی کتاب‌های فارسی می‌خوندم متوجه نمی‌شدم !
توی لغت‌نامه رو نگاه کردم وقتی نوشتم، ولی خوب معنی کمی متفاوت بوده ! تصحیح شد.
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaword...33-fa.html


اکنون در ubuntu.ir با نام کاربری nixoeen فعال هستم.
وب‌سایت شخصی من
مشاهده تارنمای کاربر جستجوی تمامی ارسال های کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
2009-10-24, 08:54 AM,
ارسال : #36
 
نقل قول :من نمیدونم چرا زبان انگلیسی برای ایرانیا اینقدر معذل شده ! من از وقتی یادم میاد کتاب‌هایی که می‌خوندم انگلیسی بودن چون وقتی کتاب‌های فارسی می‌خوندم متوجه نمی‌شدم !
منظور من اين بود كه متوسط سواد مورد نياز براي لينوكسي ها و برنامه نويسان لينوكس و شايد بطور كلي رشتهء رايانه بالاتر از رشته هاي ديگه هست، چون منابع فارسي كامل و خوب نداره.
و البته اينم درنظر بگيريد كه انگليسي زبانها وقتي رو كه ما براي ياد گيري زبان (ساده ترين چيزش حفظ كردن لغته) و سر و كله زدن با مفهوم جمله هاي انگليسي خاصي سپري ميكنيم، ميتونن در راه خود رايانه و برنامه نويسي (و كم و بيش بيشتر علوم ديگر) صرف كنن و بنابراين انگار از نقطهء شروع جلوتر مسابقه رو شروع كردن.
ضمنا گاهي حتي كساني كه فكر ميكنن خوب انگليسي (همون تخصصي ها رو هم) ميفهمن درواقع معني و اشاره هاي پنهان شده در بعضي از جملات رو كامل و دقيق متوجه نميشن.
مثلا ترجمهء مقالات گنو نياز به سطح عميقي از درك داشت.
اما در متون فني هم گرچه كمتر، ولي موارد متعددي وجود دارن.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


رفتن به انجمن :


کاربران در حال مشاهده موضوع : 1 مهمان