[مهمان]

نرم افزار آزاد در کل، نه فقط گنو/لینوکس، تاحالا موفقیت های بزرگی داشته.
تقریبا همه جا اثری از نرم افزار آزاد و اوپن سورس پیدا میشه.
خیلی از دستاوردهای فنی مستقیما یا غیرمستقیم از این جنبش ناشی شدن.
اما شما اصرار داشتی که اون رو فقط مثل یک محیط بسته و متمرکز ویندوز و اونم فقط در حیطهء دسکتاپ مقایسه کنید.
فکر میکنم تا الان خودت فهمیده باشی که اشتباه کردی.
سهم نرم افزار آزاد در دنیا 1% نیست. خیلی بیشتره.
محصولاتش هم در همه جا و همهء زمینه ها پراکنده هست.
یکسری از اونها در دنیای گنو/لینوکس متمرکز شده و البته نه فقط در حیطهء دسکتاپ.
از فرمتهای ویدئو و تصویر و فشرده سازی تا پروتکل و سیستم فایل، تا فایرفاکس تا وب سرور تا روی گوشی موبایل تا ابر رایانه تا ناسا تا گوگل تا ویکیپدیا تا ... . یک دنیا دستاورد مستقیم و غیرمستقیم هست که از جنبش نرم افزار آزاد شروع شدن. و بسیاری از خلاقیت ها و ابتکارات حوزهء علم نرم افزار از همین برنامه نویسان بوده (نمیگم همش یا اینکه بیشترش - ولی زیاد). و خیلی از این ابتکارات و اختراعات چون تحت پتنت یا مجوزهای کپی لفت نبودن، در محصولات انحصاری هم بکار رفتن و مثلا یک شرکت انحصاری تجاری هم اون رو گسترش و تغییر شکل داده و امروز شما اثری از اسم مخترع اصلی یا نرم افزار آزاد در اونها نمی بینی.
خلاصه دیدن سهم نرم افزار آزاد در دنیای امروز ما، بصیرتی بیش از خوندن یه آمار 1% در دسکتاپ رو میخواد.
بنظر من یک تحقیقاتی در اینمورد بشه بد نیست. یعنی سهم نرم افزار آزاد رو در دنیای امروز بررسی همه جانبه بکنن.
خود شما هر روز درحال استفاده از دستاوردهای نرم افزار آزاد هستید.
شاید حتی همین پروتکل http و وب و اینترنت آزاد رو هم بشه بیش از اونکه دستاورد انحصارگرها دونست دستاورد آدمهایی با خصوصیات و نگرشهایی شبیه هکرهای قدیمی و علاقمندان علم و همکاری آزاد و نیز آدمهای فلسفه داری مثل استالمن دونست.
فکر میکنید تجارت با دنیا و دستاوردهای علمی چیکار میکنه؟ هدفش چیه؟ میذاره من و شما آزادانه لذت ببریم و دنیایی رو که میخوایم و به نفع خودمونه بسازیم؟
دوست عزیزی گفتن نرم افزار آزاد عقیده هست.
بله خب ما که بی نهایت بار این رو تکرار کردیم و کلی مقاله هم براش ترجمه کردیم و کلی بحث هم داشتیم.
اما هنوز یک عده میان میگن حرف از اخلاق و فلسفه و فرهنگ و عرفان نزنید که نمیشه باورش کرد!!
من موندم اینها واقعا بشر هستن یا روباتی چیزی! و اینکه چطور و در چه خانواده و فرهنگی زندگی کردن و میکنن که اینطور مسائل بنظرشون فانتزی و بدون کاربرد میاد. بنظرم اینا عادت کردن مثلا محبت رو هم فقط با پول تولید کنن یا بخرن!! البته اگر اصلا به چیزی بنام محبت اعتقاد داشته باشن.
بابا انسان که همش فیزیک و پول و واکنشهای روبات وار نیست. آدمهای یک اجتماع که فقط سیستم های رقیب واکنش کننده در قبال همدیگر نیستن که دارن با هم مسابقه میدن (مثل روبات های فوتبالیست لابد!).
چرا ما اجتماع به اشکال دیگه و جنبه های زیبا و پیوندهای عاطفی و انسانی اون رو فراموش کردیم؟
چرا فکر میکنیم نمیشه؟ چرا فکر میکنیم اهمیتی نداره؟
تاحالا پیش نیامده یه آدم ناشناس توی خیابون بیاد ماشینت رو که روشن نمیشه هل بده؟
لابد تمام اونها رو آدمهای احمقی فرض کردی که تو داری با زرنگی استثمارشون میکنی!!
فراتر از اینها شاعر میگه: تو نیکی میکن و در دجله اندازه، که ایزد در بیابانت دهد باز.
البته ببخشید که این شعر عرفانی و افسانه ای بودا!!